loading...
شهیدان
محمد علی قلی زاده بازدید : 12 جمعه 29 آذر 1392 نظرات (0)

 می گفت: «می خوام یه هدیه بفرستم جبهه، به خاطر کوچیکیش که رد نمی کنید؟»

همه، همدیگر را نگاه کردند، گفتند: «نه، قبول می کنیم، حالا چی هست هدیه ات؟»

به نوجوان سیزده، چهارده ساله ای اشاره کرد و گفت: «پسرم.»

 

 

 

کتاب آسمان مال آن هاست، چاپ دوم 1368، ص 12.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 271
  • بازدید کلی : 2,552