تق تق تق!
- بفرمایید! در باز است.
مرد نابینایی وارد خانه شد.
دخترک اتاق را ترک گفت و به اتاق دیگری رفت.
نابینا خواسته اش را گفت، حاجتش را گرفت و رفت.
پدر که مهمان دختر بود صدایش زد؛
-او نابینا بود و نمی دید که با لباس خانه ای ...
-او مرا نمی دید من که او را می دیدم! حس
بویایی اش که سالم بود، بوی بدنم را متوجه می شد ...
پیامبر (ص) که این جمله را از لب های زهرای
اطهر(س) می شنید فرمود:
«شهادت می دهم که تو پاره ی تن منی»
عوالم ج ١١ ، ص ٢٢٣ ؛ بحار ج ۴٣ ، ص ٩١.